کد مطلب:140276 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:114

خبر دادن پاره ای از روایات به اینکه قاتل امام حسین عمر می باشد
در كتاب كافی از حضرت باقر علیه السلام روایت شده كه فرمودند:

جدم صلی الله علیه و آله آن رسولی است كه خداوند او را برگزیده است برای تعلیم كردن غیب خود را به او.

و در خرائج راوندی از حضرت ثامن الحجج علیه السلام روایت شده كه آن جناب


فرمودند:

رسول خدا صلی الله علیه و آله در نزد پروردگار برگزیده شده است و ما اهل بیت اوئیم كه خداوند مطلع گردانیده است او را بر آنچه می خواهد از غیب خویش، پس تعلیم فرمود ما را از آنچه علم گذشته است و آنچه آینده می باشد تا روز قیامت.

علی بن ابراهیم در تفسیر آیه شریفه: عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احد الا من ارتضی من رسول [1] می فرماید:

علی بن ابیطالب علیه السلام از رسول است

و در حدیثی جناب امیرالمؤمنین علیه السلام خود فرمود: منم مرتضی و منم از رسول.

و موافق این آیه شریفه و این گونه از احادیث روایات بسیاری وارد شده كه مضمون جملگی آن است كه آنچه خداوند خواسته است از علم غیب خود به حضرت رسول و آل طاهرینش صلوات الله علیهم اجمعین تعلیم فرموده است و لذا در زیارت جامعه می فرماید: و ارتضاكم لغیبه

یعنی خداوند برگزیده است شما اهل بیت را از برای غیب خود و از روایاتی كه بر این معنا دلالت دارند خبری است در كتاب مجالس صدوق از اصبغ بن نباته، وی می گوید:

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در بین خطبه ای فرمودند:

سلونی قبل ان تفقدونی فو الله لا تسئلونی عن شی ء مضی و لا عن شی ء یكون الا تبأتكم به

یعنی سؤال كنید از من پیش از آنكه من از میان شما بروم، پس به خداوند قسم كه سؤال نخواهید كرد از آنچه گذشته است و نه از آنچه آینده است مگر آنكه خبر می دهم شما را به آنچیز.

پس سعد بن وقاص از جای خود برخواست و عرض كرد یا امیرالمؤمنین


خبر ده مرا كه چند عدد مو در سر و ریش من است، پس آن معدن علوم ربانی در جوابش فرمود:

والله سؤال كردی از من راجع به مسئله ای كه خبر داده بود مرا خلیل من رسول خدا صلی الله علیه و آله اینكه تو این مسئله را از من سؤال خواهی كرد و نیست در سر و ریش تو موئی مگر آنكه بر اصل و بیخ آن شیطانی نشسته است و بدرستی كه در خانه تو سگ بچه ای هست كه قاتل فرزندم حسین می باشد و در آن زمان عمر بن سعد لعنهما الله آن قدر كوچك بود كه در بین دو دست پدرش حركت می كرد و بعد از آن، آن سگ بچه بزرگ تر شد و سگی از سگهای روزگار گردید.

و در حدیث دیگر است كه عمر بن سعد لعنه الله علیهما به خدمت جناب امیرالمؤمنین علیه السلام مشرف شد پس آن گنجینه علوم الهی به آن معدن شقاوت و جناثت فرمود:

چگونه خواهد بود حال تو ای عمر آن وقتی كه واقع شوی در مقامی كه متحیر شوی در میانه بهشت و دوزخ پس اختیار كنی از برای خود آتش را.

آن ملعون خسر الدنیا و الآخره عرض كرد كه معاذ الله اینكه چنین عملی واقع شود.

آن صادق مصدق فرمود: بلاشك این كار واقع خواهد شد.

و از ابن مسعود روایت شده است كه روزی با جمعی در خدمت جناب رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد نشسته بودیم كه ناگاه جمعی از قریش بر ما وارد شدند و از جمله ایشان عمر بن سعد لعنهما الله بود، پس به مجرد اینكه نظر آن حضرت به آن بدعاقبت افتاد رنگ مقدسش تغییر كرد و احوال شریفش دگرگون شد.

ابن مسعود می گوید: من عرض كردم: چه شد شما را كه چنین متغیر شدید؟

آن حضرت فرمود: ما اهل بیتی هستیم كه اختیار فرموده است خداوند برای ما آخرت را بر دنیا و انی ذكرت ما یلقی اهل بیتی من بعدی من قتل و ضرب و شتم و


سب و تطرید و تشرید و ان اهل بیتی یطردون و یشردون و یقتلون و ان اول رأس یحمل علی رمح فی الاسلام رأس ولدی الحسین، اخبرنی بذلك اخی جبرئیل عن الرب الجلیل

یعنی ای اصحاب من سبب متغیر شدن احوال این بود كه به خاطر آوردم آن مصائبی را كه وارد می شود بر اهل بیت من بعد از من از كشته شدن و ضربت بر ایشان زدن و ناسزا به ایشان گفتن و لعن بر ایشان نمودن و ایشان را از حق خود منع كردن و از خانه و مأوای خود دربدر كردن و بدرستی كه اهل بیت من منع كرده خواهند شد و رانده و كشته خواهند گشت و اولین سری كه در اسلام بر نیزه شود سر فرزندم حسین خواهد بود، خبر داد به این مطلب را برادرم جبرئیل از پروردگار جلیل.

و در حدیث است آن وقت كه خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم این كلمات جان سوز را می فرمود سید مظلومان حاضر بود و به گوش شریف بر سر نیزه شدن سر مقدس خود را از جد بزرگوار شنید.

فقال: یا جداه من یقتلنی من امتك؟ یعنی ای جد عالی مقدار كیست كه مرا از امت تو می كشد؟

آن حضرت فرمود: ای فرزند تو را بدترین خلق خدا می كشد و با دست اشاره به عمر سعد ملعون فرمود از اینرو عادت اصحاب بر این جاری شده بود كه هرگاه این ملعون و مخذول داخل مسجد می شد و چشمشان بر صورت نحس آن شقی می افتاد به یكدیگر می گفتند: هذا قاتل الحسین (این كشنده حسین است) و هر وقت آن شقی به خدمت جناب سید الشهداء مشرف می شد عرض می كرد:

یا اباعبدالله ان فی قومنا اناسا سفهاء یزعمون انی اقتلك یعنی ای اباعبدالله در میان قوم ما جماعت نادانی چند به هم می رسند كه گمان می كنند من شما را شهید خواهم كرد.


حضرت در جواب می فرمودند: والله انهم لیسوا سفهاء و لكنهم اناس علماء یعنی به خدا قسم كه ایشان نادان نبوده بلكه جماعتی عالم و دانا هستند.


[1] سوره جن آيه) 26 و 27) .